دیر یونسلغتنامه دهخدادیر یونس . [ دَ رِ ن ُ ] (اِخ ) منسوب به یونس بن متی (ع ) است و جنب شرق دجله مقابل موصل است بین آن و دجله دو فرسخ یا کمتر است و این محل معروف به نینوی و نینوی ش
دیرلغتنامه دهخدادیر. [ دَ ] (اِخ ) نام محلی است در بصره که آن را نهرالدین گویند و آن قریه ٔ بزرگی است . (از تاج العروس ).
دیرلغتنامه دهخدادیر. [ دَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای نه گانه ٔ بخش خورموج شهرستان بوشهر محدود از شمال به ارتفاعات شنبه و از باختر به دهستان بردخو و از خاور به دهستان ثلاث و
ذوالنونلغتنامه دهخداذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) لقب یونس بن متی یعنی صاحب ماهی یا همدم ماهی - و خداوند ماهی یکی از انبیاء بنی اسرائیل است که مبعوث بر اهل نینوی بود و آنرا صاحب ال
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمدبن ثوابةبن خالد الکاتب . مکنی به ابوالعباس . محمدبن اسحاق الندیم گوید: او احمدبن محمدبن ثوابةبن یونس ابوالعباس کاتب است . این خان
حبیب عجمیلغتنامه دهخداحبیب عجمی . [ ح َ ب ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) مکنی به ابی محمد. از قدماء مشایخ صوفیه و مریدحسن بصری است ، و داود طائی مرید حبیب است . مجاب الدعوة بود به مجلس حسن حاضر
زندانلغتنامه دهخدازندان . [ زِ ] (اِ) بندیخانه . (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ). محبس . بندیخانه . قیدخانه . حبس . سجن . (ناظم الاطباء). جایی که متهمان و محکومان را در آن نگاهدارن
بالالغتنامه دهخدابالا. (ق ،اِ) فراز. (فرهنگ اسدی ). مقابل نشیب . بر. (هفت قلزم ) (آنندراج ). معال . (منتهی الارب ). زبر. (برهان قاطع)(انجمن آرای ناصری ). فوق . روی . (غیاث اللغا