دیر هرمسلغتنامه دهخدادیر هرمس . [ دَ رِ هَِ / هَُ م ِ ] (اِخ ) در منف در سرزمین مصر نزدیک اهرام واقع است . (از معجم البلدان ). در سقاره ٔ مصر واقع است و هرمیس نام یکی از پدران روحان
دیرلغتنامه دهخدادیر. [ دَ ] (اِخ ) نام محلی است در بصره که آن را نهرالدین گویند و آن قریه ٔ بزرگی است . (از تاج العروس ).
اردوانلغتنامه دهخدااردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) دوم پادشاه اشکانی و اواشک هشتم است . ژوستن گوید (کتاب 42، بند2) وی بعد ازفرهاد (متوفی به سال 127 ق . م .) عموی خود به تخت نشست و او پس
یلغتنامه دهخدای . (حرف ) نشانه ٔ حرف سی و دوم یعنی آخرین حرف از الفبای فارسی و حرف بیست و هشتم از الفبای عربی و حرف دهم از الفبای ابجدی است . در حساب جُمَّل آن را دَه گیرند.
هرمسفرهنگ انتشارات معین(هُ مُ یا هِ مِ) (اِ.) 1 - هرمز، اورمزد. 2 - نام سه حکیم معروف که اولین آن ها ادریس پیامبر بوده و دو هرمس دیگر یکی از بابل بود و دیگری از مصر.
پاک تللغتنامه دهخداپاک تل . [ ت ُ ] (اِخ ) رودی خرد از آب راهه های هرمُس در لیدیا. و پاکتل شهر سارد را مشروب میساخت و گویند این آب راهه پرک های زر با خود می آورد و ثروت مشهور کرزو