سبکساز دیرکدارderrick lighter, steam lighterواژههای مصوب فرهنگستانسبکسازی که برای تخلیه و بارگیری، دیرکی بر روی آن نصب شده است
دیرکلغتنامه دهخدادیرک . [ رَ ] (اِخ ) پول ایدرین موریس ، فیزیکدان انگلیسی (1902م .-1984م .) بجهت کارهایش در بسط نظریه ٔ هایزنبرگ در مکانیک کوانتوم در جایزه ٔ 1933 نوبل در فیزیک
دیرک بازومشبکlattice derrick, lattice boomواژههای مصوب فرهنگستاندیرکی که از اتصال پرچی یا جوشی سازههای فلزی بهصورت شبکهای ساخته میشود و از آن برای جابهجایی بارهای سنگین استفاده میکنند متـ . دیرک مشبک
دیر محمدلغتنامه دهخدادیر محمد. [ دَ رِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) از نواحی دمشق است از اقلیم بیت آلابار است به محمدبن الولیدبن عبداﷲبن مروان بن الحکم اموی فرزند ام البنین دختر عبدالعزی
دیر هندلغتنامه دهخدادیر هند. [ دَ رِ هَِ ] (اِخ ) قریه ای از قرای دمشق است از اقلیم بیت الابار. عبدالکریم بن ابی معاویةبن ابومحمدبن عبداﷲبن یزیدبن معاویةبن ابوسفیان در این دیر سکنی
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبد منبه اموی . از بزرگان بنی امیه است که با کسان خود ساکن دیر هند، از اقلیم آبار، در غوطه ٔ دمشق ، بود. ازدی ، در آنجا که نام آن گروه