دیرک سنگینheavy derrick, jumbo boomواژههای مصوب فرهنگستاندیرکی فولادی که از آن برای جابهجایی بارهای سنگین استفاده میشود
دیرکلغتنامه دهخدادیرک . [ رَ ] (اِخ ) پول ایدرین موریس ، فیزیکدان انگلیسی (1902م .-1984م .) بجهت کارهایش در بسط نظریه ٔ هایزنبرگ در مکانیک کوانتوم در جایزه ٔ 1933 نوبل در فیزیک
دیرکلغتنامه دهخدادیرک . [ رَ ] (اِمصغر) تیرک . ستون خیمه و جز آن . ستون خیمه . پادیر. پاذیر. شمع. تیرافراشته زیر چادر که حامل چادر است . عمود. ستونه . دعامة. دعام . دعمة. (یاددا
دیرک اشتولکنStülcken deerickواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دیرک سنگین که سازة نگهدارندة بازوی آن به شکل عدد هفت است
جرثقیل ریلیlocomotive craneواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جرثقیل با دیرک بلند که برای جابهجایی بارهای سنگین به کار میرود و بر روی ریل حرکت میکند
دیرکderrick, DER, DERRواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای متشکل از مجموعهای از قرقرهها و بافهها و طنابها و دوارها و یک دکل و یک بازو که برای بلند کردن اجسام سنگین از آن استفاده میکنند متـ . دیرک بار carg
طاعتگاهلغتنامه دهخداطاعتگاه . [ ع َ ] (اِ مرکب ) طاعتگه . معبد. پرستشگاه . جایگاه عبادت . مقام پرستش : یکی دیر سنگین برافراشتندبجمهور طاعت گهش ساختند. نظامی .الهی در طاعتم باز کن ب
مرجحنلغتنامه دهخدامرجحن . [ م ُ ج َ ح ِن ن ] (ع ص ) جیش مرجحن ؛ ثقیل . (اقرب الموارد). لشکر گران و بسیار. (منتهی الارب ). علیک لیلا مرجحناً؛ ثقیلا لایتحرک ؛ سنگینی دیر پای و بی ح