دیرپایلغتنامه دهخدادیرپای . (نف مرکب ) دیرپا. که دیر پاید. که بسیار پاید. بادوام . که عمری طویل دارد. که بسیار ماند زماناً. که زود از میان نشود. که بسی برجای ماند. (یادداشت مؤلف
دیرپایی گونهشناختیtypological conservatismواژههای مصوب فرهنگستانتداوم تولید عناصر فرهنگی بدون هرگونه تغییر در شکل آن
دائره ٔ دیرپایلغتنامه دهخدادائره ٔ دیرپای . [ ءِ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از فلک است : کیست در این دائره ٔ دیرپای کو لمن الملک زند جز خدای .نظامی .
دیرپالغتنامه دهخدادیرپا. (نف مرکب ) دیرپای . دائم و پاینده . که زود زائل نگردد. (آنندراج ). پایدار. مداوم . بادوام .