دیجلغتنامه دهخدادیج . [ دَ ] (ع مص ) اندک برفتار آمدن . (منتهی الارب ). اندک راه رفتن . (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || روی نهفتن . خود را دزدیدن . در تاریکی نهان شدن :
دیْجاگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی اینجا ، در اینجا. واژه ای است که همراه اشاره به محل قرار گیری چیزی یا کسی بکار میرود.
دیجانلغتنامه دهخدادیجان . [ دَ ی َ ] (ع مص ) اندک برفتار آمدن . (منتهی الارب ). اندک راه رفتن . (از لسان العرب ) (اقرب الموارد).
دیجورلغتنامه دهخدادیجور. (از ع ، ص ، اِ) شبی را گویند که بغایت سیاه و تاریک باشد. (برهان ). شب تاریک . (آنندراج ). صاحب غیاث اللغات گوید در سراج نوشته که دیجور بمعنی تاریک مرکب ا