دیبوبلغتنامه دهخدادیبوب . [ دَ ] (ع ص ، اِ) مرد سخن چین موذی . (منتهی الارب ). نمام . (اقرب الموارد). سخن چین . (دهار). || مرد زن جلب . (منتهی الارب ). دیوث . (یادداشت مؤلف ).
دبوبلغتنامه دهخدادبوب . [ دَ ] (ع اِ) غار دورتک . (منتهی الارب ). غار عمیق . غار عظیم القعر. شکاف کوه . || (ص ) فربه از هر چیزی (برای مذکر و مؤنث آید). (منتهی الارب ). چیز فربه
دیوثلغتنامه دهخدادیوث . [ دَی ْ یو ] (ع ص ) قواد. دیبوب . آنکه مردان را بر زن خود وارد کند. آنکه درباره ٔ زن خود حسادت و غیرت نداشته باشد. این واژه از زبان سریانی است و معرب شده
disobligeدیکشنری انگلیسی به فارسیدیسوبلیج، رنجانیدن، دل کسی را شکستن، ممنون نکردن، تقاضای کسی را انجام ندادن
دبوبلغتنامه دهخدادبوب . [ دَ ] (ع اِ) غار دورتک . (منتهی الارب ). غار عمیق . غار عظیم القعر. شکاف کوه . || (ص ) فربه از هر چیزی (برای مذکر و مؤنث آید). (منتهی الارب ). چیز فربه