دک شدنلغتنامه دهخدادک شدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، رفتن به نهانی . رفتن به خفا و نهانی . بی اطلاع دیگران بشتاب و سرعت رفتن چنانکه هیچ کس نبیند. به چستی و چالاکی و بی
درشدنلغتنامه دهخدادرشدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اندرون شدن . (آنندراج ). درآمدن . داخل شدن . درون آمدن . در رفتن . (ناظم الاطباء). درون رفتن . بدرون شدن . داخل گردیدن . داخل گ
درشدنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شلیک شدن.۲. [قدیمی] مردن.۳. [قدیمی] رفتن.۴. [قدیمی] مشغول شدن.۵. [قدیمی] مخلوط شدن.۶. [قدیمی] درآمدن؛ داخل شدن.
دکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. = دک شدن۲. = دک کردن دک شدن: (مصدر لازم) [عامیانه] آهسته از جایی بیرون رفتن و ناپدید شدن. دک کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه] کسی را به بهانهای از جایی راندن
جیم شدنلغتنامه دهخداجیم شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، رفتن پنهانی بی آنکه حضار آگاه شوند. غائب شدن و رفتن بی التفات حاضرین . کالیدن . دک شدن .
اضرهزازلغتنامه دهخدااضرهزاز. [ اِ رِ ] (ع مص ) آهسته پنهان رفتن ، یقال : اضرهزّ الی کذا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دک شدن . جیم شدن ، در تداول عامه ٔ فارسی زبانان . (یادداشت م
کُبْکِبُواْفرهنگ واژگان قرآنچندين بار پشت سر هم با رو به زمين افکنده شدند (اين تکرار حروف اصلي نشانه تکرار عملي است که فعل به آن دلالت دارد مثل کلمات دب و دبدب ، ذب و ذبذب ، زل و زلزل ، دک