دامت دولتهلغتنامه دهخدادامت دولته . [ َم دَ ل َ ت ُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) بردوام و پیوسته باد دولت او.
دامت دولتهفرهنگ انتشارات معین(مَ دُ لَ تُ) [ ع . ] (جملة فعلی دعایی ) پیوسته باد دولت و نیک بختی او (مرد).
حرس اﷲ دولتهلغتنامه دهخداحرس اﷲ دولته . [ ح َ رَسَل ْ لا هَُ دَ ل َ ت َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدا دولتش را حفظ کناد. دعائی است که پس از ذکر نام پادشاهان و امراء بزرگ می نوشتند
کاپشنفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهپوشاک زمستانی به شکل نیمتنۀ کوتاه، کلاهدار یا بیکلاه، که جلو آن با زیپ بسته میشود و در پوشش داخلی آن پارچههایی از الیاف طبیعی یا مصنوعی برای گرم کردن دوخته
جامهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. پوشاک؛ لباس: ◻︎ قضا کشتی آنجا که خواهد بَرَد / وگر ناخدا جامه بر تن دَرَد (سعدی۱: ۱۴۲).۲. [قدیمی] پارچۀ دوخته یا نادوخته. ٣. [قدیمی] بستر. ٤. [قدیمی] هرچیز گ
مادلغتنامه دهخداماد. (اِخ ) دولت ماد. پادشاهی ماد. سلسله ٔ پادشاهی ایرانی که قوم ماد آنرا در سال 705 ق .م . در ناحیه ٔ مادتشکیل داد. قبایل مختلف ماد در برابر تجاوزهای پی درپی پ
لباسلغتنامه دهخدالباس . [ ل ِ ] (ع اِ) هرچه درپوشند. پوشیدنی . پوشاک . پوشش . بالاپوش . جامه . کِسوَت . (منتهی الارب ). کَسوَة. بزّه . زی ّ. قِشر. قبول . مِلبَس . لبس . لبوس . م
عصرفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. آخر روز تا هنگام غروب آفتاب.۲. [جمع: عُصور و اَعصر و اَعْصار] دهر؛ روزگار.۳. صدوسومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای سه آیه؛ والعصر. عصر حجر: دورهای از ماقبلت