بادروزهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. هرروزه.۲. چیزی که انسان هر روز به آن احتیاج داشته باشد، از قبیل خوراک و پوشاک: ◻︎ یکی جامه واین بادروزه ز قوت / دگر زاین همه بیشی و سیری است (سنائی: مجمع
پوشیدنیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. جامه؛ لباس؛ پوشاک.۲. ویژگی آنچه باید پنهان نگه داشته شود؛ سزاوارِ پنهان کردن.
لباسلغتنامه دهخدالباس . [ ل ِ ] (ع اِ) هرچه درپوشند. پوشیدنی . پوشاک . پوشش . بالاپوش . جامه . کِسوَت . (منتهی الارب ). کَسوَة. بزّه . زی ّ. قِشر. قبول . مِلبَس . لبس . لبوس . م
قاریلغتنامه دهخداقاری . (اِخ ) مالقی . احمدبن عبداﷲبن حسن بن احمدبن یحیی بن عبداﷲ مالقی الولاده ، انصاری القبیله ، ملقب به قاری و مکنی به ابوبکر و مشهور به حُمَید. از افاضل قرن
درعواژهنامه آزادمطابق نقل تاریخ نویسان دختران عرب وقتی به سنّ بلوغ می رسیدند به دارالندوه، که توسط قصی بن کلاب ساخته شده بود، می رفتند و در آن جا پارچه ای که با خود برده بودند