دچارلغتنامه دهخدادچار. [ دُ ] (اِ) دو چار. دو چهار. ملاقات کردن . رسیدن دو کس بهمدیگر بیک ناگاه و یا بی خبر. (برهان ). تصادم ناگهانی دو تن بهم . رسیدن به ناموافقی یا جانوری درند
هابزلغتنامه دهخداهابز. (اِخ ) تامس . حکیم و فیلسوف انگلیسی . در سال 1588 م . در مالمزبری یکی از شهرهای کوچک انگلستان تولد یافته و در سال 1679 در نودودو سالگی درگذشته است . تحصیل
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) جرجانی (سید...) بن حسن بن محمدبن محمودبن احمد حسینی مکنی به ابوابراهیم و ابوالفضائل و ملقب به زین الدین (یا شرف الدین ). در نامه ٔ دانشو
هوسلغتنامه دهخداهوس . [ هََ ] (ع مص ) نوعی از رفتار که بر زمین تکیه کنان روند. (منتهی الارب ). || نرم راندن . (تاج المصادر). || کوفتن . (منتهی الارب ) (دهار) (از اقرب الموارد).
اصباهانلغتنامه دهخدااصباهان . [ اِ ] (اِخ ) معرب اسپاهان است ، و آن شهریست مشهور در عراق و نام اصلی او این است . (برهان ) (آنندراج ).و صاحب منتهی الارب کلمه ٔ اصبهان را بنقل از صاح
پاک کردنلغتنامه دهخداپاک کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محو کردن . ستردن . زدودن . ستردن فضول . طمس . با دست یا با زبان یارکو یا آلتی چیزی را از چیزی بردن چنانکه مرکب را از کاغذ و کلم