دکیلغتنامه دهخدادکی . [ دَک ْ کی ی ] (ص نسبی ) منسوب به دکة که نام اجدادی است . (از الانساب سمعانی ).
دکیلغتنامه دهخدادکی . [دِ ] (صوت ) کلمه ٔ تعجب است در تداول عوام . علامت تعجب . زکی . دکیسه . لفظی است برای بیان اعتراض به گفته ٔ کسی با انکار حرف او یا مقابله و معارضه ٔ با او
nodدیکشنری انگلیسی به فارسیگره زدن، تکان سر، تکان دادن سر بعلامت توافق، با سر اشاره کردن، سرتکان دادن
خونابلغتنامه دهخداخوناب . (اِ مرکب ) خونابه . رجوع به خونابه شود. || مایع آب مانندی که محتوی از خون و شیر می باشد و به اصطلاح علمی فرنگ سرم گویند. (ناظم الاطباء). || اشک خونین .
قاسم کاهیلغتنامه دهخداقاسم کاهی . [ س ِ م ِ ] (اِخ ) مولانا ابوالقاسم نجم الدین کابلی . از شاگردان عبدالرحمان جامی است . پدرش از ملازمان اردوی امیر تیمور بود. وی در کابل به دنیا آمد.
دلمهلغتنامه دهخدادلمه . [ دَ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سراسکند، شهرستان تبریز. واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری سراسکند، در مسیر خط آهن میانه به مراغه . آب آن از چشمه و محصول آن غ
دلمهلغتنامه دهخدادلمه . [ دَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه . واقع در 16هزارگزی جنوب خاوری میاندوآب و 8هزارگزی خاوری شوسه ٔمیاندوآب به بوکا
ده دلمرادلغتنامه دهخداده دلمراد. [ دِه ْ دِ م ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 5هزارگزی جنوب ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 117 تن . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأم