دنآیلغتنامه دهخدادنآی . [ دَن ْ ] (ع ص ) مؤنث اَدْنی ̍ (ادنا). زن گوژپشت . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).
دِنای خودخواهselfish DNA, ignorant DNA, incidental DNAواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از توالیهای دِنای نارمزگذار که در سطح ژنگان پراکنده است و در جریان تقسیم یاختهای، همتاسازی خود را بر یاخته تحمیل میکند و ژننمود مشخصی ندارد متـ . دِنای
نمودار برشتهکاریroast profileواژههای مصوب فرهنگستانبازنمود ترسیمی تغییر دمای دانة قهوه در هنگام برشتهکاری
نقشۀ وَربستcontig mapواژههای مصوب فرهنگستانگنجینهای از وَربستگان یا همسانههای همپوشان که بازنمود گسترۀ کامل دِنا است
دلنگ دلنگلغتنامه دهخدادلنگ دلنگ . [ دَ ل َ دَ ل َ ] (اِ صوت ) آواز زنگهای بزرگ . (یادداشت مرحوم دهخدا). اسم صوت است و برای بازنمودن صدای زنگ و ناقوس و درای اشتران و مانند آن بکار می
بیان کردنلغتنامه دهخدابیان کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آشکار کردن و واضح کردن . تقریر نمودن . (ناظم الاطباء). بازنمودن . پدید کردن . روشن کردن تعبیر. توضیح : بیان کن که از چیست