دشکچهلغتنامه دهخدادشکچه . [ دُ ش َ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) تصغیر دشک . دشک خرد. دشک کوچک . تشکچه . توشکچه . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به تشکچه شود.
متیللغتنامه دهخدامتیل . [ م ِ / م َ ] (اِ) آستر بالش و دشک یعنی پارچه ٔ زیرین که در میان آن پر و پنبه و جز آن نهند و به روی آن پارچه ٔ ظریفی کشند که روه [رویه ] نامند. (ناظم الا
دشکلغتنامه دهخدادشک . [ دُ ش َ ] (ترکی ، اِ) تلفظی از تشک در تداول عامه . تشک . توشک . برخوابه . شادگونه . نهالی . پنبه یا پشم آکندی که خواب بر وی کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
دشکلغتنامه دهخدادشک . [ دَ / دِ / دُ ] (ترکی ، اِ) رشته ٔ تابیده که بر سوزن کشند. (از برهان ). رشته ٔ تابیده ای که به سوزن کشند و خیاطی کنند. (ناظم الاطباء). || ریسمان خام . دش
دشکیلغتنامه دهخدادشکی . [ دُ ](اِ) ریسمان خامی که زنان ریسند و بر دوک ، مانند بیضه پیچیده شود و آن بیضه مانند را دشکی و فرموک خوانند. (برهان ). پِلکه ، و آن بیضه مانندی است که ب