علی آباد درازدرهلغتنامه دهخداعلی آباد درازدره . [ ع َ دِ دِ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان تارود بخش مرکزی شهرستان دماوند واقع در 10 هزارگزی جنوب دماوند و 4 هزارگزی راه شوسه ٔ تهران به م
درازفرهنگ مترادف و متضاد۱. بلندقامت، بلند، دیلاق، سروقامت، طویل ۲. طولانی، متمادی، مدید ۳. کشیده، ممتد ≠ کوتاه
درازلغتنامه دهخدادراز. [ دَ / دِ ] (ص ) طویل . مقابل کوتاه . طولانی . نقیض کوتاه . (برهان ). مستطیل . مستطیله . طویله . مقابل قصیر. طویل و آن یا طولی است عمودی ، چنانکه از بالائ
قنهورلغتنامه دهخداقنهور. [ق َ ن َ وَ ] (ع ص ) دراز درهم و درآمده پوست یا ضعیف و سست . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
مخراقفرهنگ انتشارات معین(مِ) [ ع . ] (ص .) 1 - مرد نیک اندام . 2 - جوانمرد. 3 - چیزی شبیه تازیانه که از پارچة دراز درهم بافته درست می کنند.
دراز شدنلغتنامه دهخدادراز شدن . [ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) یازیدن . طول پیدا کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). امتداد یافتن . کشیده شدن . اِستطالة. (دهار). اِمِّتار. اَمتداد.اِنسراب . تَط
دراز کردنلغتنامه دهخدادراز کردن .[ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) امتداد دادن . ممتد کردن . طویل ساختن . (ناظم الاطباء). طول دادن . (یادداشت مرحوم دهخدا). بسمت بالا کشیدن . ارتفاع دادن . اًط