دشمنزیارلغتنامه دهخدادشمنزیار. [ دُ م َ ] (اِخ ) از بزرگان دیالمه ٔ ری و همدان و اصفهان در قرن چهارم هجری . وی پدرعلاءالدوله محمد، اولین از دیالمه ٔ کاکویه به اصفهان ، کردستان ، و پ
دشمیزلغتنامه دهخدادشمیز. [ دَ ] (اِ) نقیض و ضد. (برهان ). || عناصر اربعه ، که خاک و آب و هوا و آتش باشد چه اینها نقیضانند. (از برهان ). اما این لغت برساخته ٔ دساتیر است . (فرهنگ
دشمنزیارلغتنامه دهخدادشمنزیار. [ دُ م َ ] (اِخ ) از بزرگان دیالمه ٔ ری و همدان و اصفهان در قرن چهارم هجری . وی پدرعلاءالدوله محمد، اولین از دیالمه ٔ کاکویه به اصفهان ، کردستان ، و پ
دشمیزلغتنامه دهخدادشمیز. [ دَ ] (اِ) نقیض و ضد. (برهان ). || عناصر اربعه ، که خاک و آب و هوا و آتش باشد چه اینها نقیضانند. (از برهان ). اما این لغت برساخته ٔ دساتیر است . (فرهنگ
پسر کاکولغتنامه دهخداپسر کاکو. [ پ ِ س َ رِ ] (اِخ ) محمدبن ابوالعباس دشمنزیار کاکویه مکنی به ابی جعفر و ملقب به علاءالدوله از دیالمه ٔ کاکویه صاحب اصفهان و مضافات . وی پسرخال والده
محمدلغتنامه دهخدامحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن دشمنزیار...رجوع به ابوحرب بن علاءالدوله محمدبن دشمنزیار شود.
ظهیرالدینلغتنامه دهخداظهیرالدین . [ ظَ رُدْ دی ] (اِخ ) فرامرزبن علاءالدوله ابوجعفر محمدبن دشمنزیاربن کاکویه ، مکنی به ابومنصور. از امرای دیالمه ٔ کاکویه . وی پس از مرگ پدر خود علاءا