دَسْ داْدَگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی آشتی کردن ، صلح کردن ، معامله کردن ، کنار آمدن ، همدستی ، تبانی کردن
دس دادواژهنامه آزاد(گنابادی) دَسْ دادَ؛ آشتی کردن، صلح کردن، معامله کردن، کنار آمدن، همدستی، تبانی کردن
دس دادواژهنامه آزاد(گنابادی) دَسْ دادَ؛ آشتی کردن، صلح کردن، معامله کردن، کنار آمدن، همدستی، تبانی کردن
داد و ستانلغتنامه دهخداداد و ستان . [ دُس ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) داد و ستد : نقد سخنت چو رایج افتاددر داد و ستان آفرینش . انوری .رجوع به داد و ستد شود.
دٔسلغتنامه دهخدادٔس . [ دَ ءِ ] (اوستایی ، مص ) در اوستا بمعنی نشان دادن و نمودن است و دٔس [ دَ ءِ س َ ] از این مصدر با تغییر صورت یا تلفظ در واژه های تندیس و طاقدیس و فرخاردیس
دس دس کردنلغتنامه دهخدادس دس کردن . [ دَ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول شیرخوارگان ، چپه زدن . چپک زدن . || دست دست کردن . طول دادن . به تعویق افکندن . وقت سپوختن . مماطله کردن . اهم
عبدالسلاملغتنامه دهخداعبدالسلام . [ ع َ دُس ْ س َ ] (اِخ ) ابن هاشم الیشکری . از رجال عهد مهدی عباسی است . او را پیروان بسیار بود و بالشکر مهدی نبرد کرد و آنان را شکست داد و سرانجام