دَسَّاهَافرهنگ واژگان قرآنآن را آلوده کرد (از دسّ به معني چيزي را پنهاني داخل در چيز ديگر کردن ، و مراد از اين کلمه در آيه مورد بحث به قرينه اينکه در مقابل تزکيه ذکر شده ، اين است که انس
داهالغتنامه دهخداداها. (اِخ ) دها. داه . داهه . نام گروهی از مردم سکائی . آنان که با کورش کبیر جنگیده اند و کورش بدست آنان کشته شده است بر طبق روایت برس کلدانی . (ایران باستان ج
داهارلغتنامه دهخداداهار. (اِ) دره . || غار. (انجمن آرا). اما محتمل است . که همان داها باشد چه در فرهنگهای دیگر این ضبط نیست .
دباهالغتنامه دهخدادباها. [ دَ ] (اِخ ) بگفته ٔ یاقوت قریه ای است از توابع نهر ملک از اعمال بغداد. (معجم البلدان ). دباهه . (منتهی الارب ).
تدسیسلغتنامه دهخداتدسیس . [ ت َ ] (ع مص ) پنهان کردن و در زیر خاک دفن کردن چیزی . (از اقرب الموارد) (از المنجد). شدد للمبالغة، فیقال دسی کما قیل تظنی فی تظنن و فی القرآن و قد خاب
تدسیةلغتنامه دهخداتدسیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) (از «دس س ») پنهان کردن و بی نام کردن . (تاج المصادر بیهقی ). پنهان کردن . (دهار). پنهان و گمنام کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن