دویستلغتنامه دهخدادویست . [ دِ ] (عدد، ص ، اِ) دوصد. مأتان . دودفعه صد. (از ناظم الاطباء). مأتین . نماینده ٔ آن در ارقام هندیه «200» و در حساب جمل «ر» باشد. صاحب مجمل اللغه در
دویستگویش خلخالاَسکِستانی: dəvis دِروی: dəvis شالی: dəvis کَجَلی: dö sad کَرنَقی: du sad/ duvis کَرینی: dubist کُلوری: dəvist گیلَوانی: dəvist لِردی: dobis/ dobist
دویستگویش کرمانشاهکلهری: dewe:s گورانی: dewe:s سنجابی: dewe:s کولیایی: dewe:s زنگنهای: dewe:s جلالوندی: dewe:s زولهای: dewe:s کاکاوندی: dewe:s هوزمانوندی: dewe:s
دویستملغتنامه دهخدادویستم . [ دِ ت ُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) در مرحله ٔ دویست . دویستمین . (یادداشت مؤلف ).
دویستمتر سرعتsprint,match sprintواژههای مصوب فرهنگستاندر دوچرخهسواری، مسابقهای با مسافت حدود یک کیلومتر که دویست متر پایانی آن تعیینکنندة برنده است
دویستملغتنامه دهخدادویستم . [ دِ ت ُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) در مرحله ٔ دویست . دویستمین . (یادداشت مؤلف ).