دومینلغتنامه دهخدادومین . [ دُ وُ ] (ص نسبی ، اِ) دویمین . (ناظم الاطباء). دومی . که در مرتبه ٔ دوم قرار دارد. (یادداشت مؤلف ) : چندانکه نگه می کنم ای رشک پری بار دومین ز اولین خوبتری . سعدی .و رجوع به دوم و دومی شود.
دومنلغتنامه دهخدادومن . [ م َ ] (ترکی ، اِ) دومان . طوفان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دومان و طوفان شود.
دویمینلغتنامه دهخدادویمین . [ دُ ی ُ ] (ص نسبی ، اِ) دویم . (ناظم الاطباء). رجوع به دومین و دویم و دوم شود.
ذویمنلغتنامه دهخداذویمن . [ ی َ م َ ] (ع اِ مرکب ) یمانی . یمنی : یوماً یمان اذا لاقیت ُ ذایَمَن و اِن لقیت ُ مَعدیاً فَعدنان . عمربن حطان .... اراد انه مع الیمانی یمانی ،و مع العدنانی عدنانی . (عقد الفرید ج <span class="hl" dir="lt
صبح دومینلغتنامه دهخداصبح دومین .[ ص ُ ح ِ دُ وُ / دُوْ وُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح دوم . صبح راست . صبح صادق . رجوع به صبح دوم شود.
دومینیونفرهنگ فارسی عمید۱. سلطه؛ تسلط؛ نفوذ.۲. قلمرو؛ سرزمینی که تحت استیلای یک فرمانروا باشد.۳. هریک از کشورهای عضو ملل مشترکالمنافع، مانند کانادا، استرالیا، و هندوستان.
صبح دومینلغتنامه دهخداصبح دومین .[ ص ُ ح ِ دُ وُ / دُوْ وُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح دوم . صبح راست . صبح صادق . رجوع به صبح دوم شود.
بهرهوری دومینsecondary productivityواژههای مصوب فرهنگستاننرخ انباشت زیتودۀ جدید توسط جانوران گیاهخوار در مدتزمان معین
دومینیونفرهنگ فارسی عمید۱. سلطه؛ تسلط؛ نفوذ.۲. قلمرو؛ سرزمینی که تحت استیلای یک فرمانروا باشد.۳. هریک از کشورهای عضو ملل مشترکالمنافع، مانند کانادا، استرالیا، و هندوستان.
صبح دومینلغتنامه دهخداصبح دومین .[ ص ُ ح ِ دُ وُ / دُوْ وُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح دوم . صبح راست . صبح صادق . رجوع به صبح دوم شود.
بهرهوری دومینsecondary productivityواژههای مصوب فرهنگستاننرخ انباشت زیتودۀ جدید توسط جانوران گیاهخوار در مدتزمان معین
رگبرگ دومینsecondary veinواژههای مصوب فرهنگستانرگبرگی که از رگبرگ اولین منشعب میشود و از آن کوچکتر است
توالی دومینsecondary successionواژههای مصوب فرهنگستاناجتماعی بومشناختی که در محل اجتماع قبلی تشکیل میشود