دولجلغتنامه دهخدادولج . [ دَ ل َ ] (ع اِ) سمج . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خانه ٔ زیرزمینی . (ناظم الاطباء). || خانه ٔ وحوش . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گرمابه ، ج ، دوالج . (مهذب الاسماء).
ضولجلغتنامه دهخداضولج . [ ض َ ل َ ] (ع اِ) سیم (و صواب به صاد مهمله است ). (منتهی الارب ). اسم عربی فضه است (افصح به صاد مهمله است ). (فهرست مخزن الادویه ).
دالجلغتنامه دهخدادالج . [ ل ِ ] (ع ص ) مردی که دلو پرآب را تا حوض برد و در آن تهی کند. || آنکه شیر شتران رااز دوشیدن جای بسوی کاسه ها نقل کند. (منتهی الارب ).
دالیجلغتنامه دهخدادالیج . (اِ) کلمه فارسی است . (نقل از لیث ). دالان . دالیز. دهلیز. دلیج . رجوع به دالان شود.
دالیزلغتنامه دهخدادالیز. (اِ) کلمه ٔ فارسی است . (نقل از لیث ). دالیج . دلیجز. دهلیز. دالان . رجوع به دالان شود.