دولوللغتنامه دهخدادولول . [ دُ ] (ص مرکب ) (مرکب از: دو + لول ، لوله ) آنچه دارای دو لوله باشد. || قسمی تفنگ که دولوله دارد. تفنگ یا تپانچه که دارای دولوله است . (یادداشت مؤلف )
دؤلوللغتنامه دهخدادؤلول . [ دُءْ ] (ع اِ) سختی و شدت . ج ، دآلیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) || اختلاط و تردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || اختلال . (منتهی ا
دؤلوللغتنامه دهخدادؤلول . [ دُءْ ] (ع اِ) سختی و شدت . ج ، دآلیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) || اختلاط و تردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || اختلال . (منتهی ا
تفنگفرهنگ انتشارات معین(تُ فَ) (اِ.) جنگ افزاری که با آن گلوله را به مسافت دور و نزدیک پرتاب می کنند و انواع مختلف دارد: دولول ، سرپر، بادی ، کمرشکن ، شکاری و مانند آن .
کمرشکنلغتنامه دهخداکمرشکن . [ ک َ م َ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) کمرشکننده . آنچه که کمر شخص را بشکند. (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از طاقت فرسا. بسیار سنگین . (فرهنگ فارسی معین ). که