دولت سرالغتنامه دهخدادولت سرا. [ دَ / دُو ل َ س َ ] (اِ مرکب ) دولت سرای . خانه ٔ سعادت و دولت . سرای دولت . تعبیری ادب و احترام آمیز از کاخ شاهان . کوشک و بارگاه . (ناظم الاطباء).
دولت منزللغتنامه دهخدادولت منزل . [ دَ / دُو ل َ م َ زِ ] (اِ مرکب ) دولت سرا. دولت خانه . خانه ٔ دولت و سعادت و نعمت . || در زبان محاوره تعبیری به ادب از خانه ٔ کسی . دولت سرا. دولت
دولتلغتنامه دهخدادولت . [ دَ / دُو ل َ ] (ع اِ) ثروت و مال . نقیض نکبت . مال اکتسابی و موروثی . (ناظم الاطباء). مال . مال و ظفر را دولت بدان سبب گویند که دست به دست میگردد. (از
دولتگاهلغتنامه دهخدادولتگاه . [ دَ ل َ ] (اِ مرکب ) دولتکده . دولت سرا. دولت منزل . بارگاه : فرود آمد به دولتگاه جمشیدچو در برج حمل تابنده خورشید. نظامی .و رجوع به دولت خانه و دولت
دولتکدهلغتنامه دهخدادولتکده . [ دَ / دُو ل َ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) جایگاه سعادت و خوشی . بارگاه . دولت سرا. سعادتگاه . (از یادداشت مؤلف ). دولت گاه : زان است که مرز رود راوردول
دیودوتوسلغتنامه دهخدادیودوتوس . [ ی ُ دُ ] (اِخ ) والی یونانی باکتریا، که در زمان آنتیوخوس دوم بشورید (حدود 255 ق .م .) و از دولت سلوکی جدا شد و دولت مستقل باکتریا را تشکیل داد. این