دوشهلغتنامه دهخدادوشه . [ ش َ / ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب به دوش (ریشه ٔ ماضی دوشیدن ). || (اِ مرکب ) ظرف و خنور که در آن شیر دوشند. دوشنه . و غالباً به صورت مرکب بکار رود چون شیردو
اﷲ دوشهرستان نولغتنامه دهخدااﷲ دوشهرستان نو. [ اَل ْ لاه ش َ رِ ن ِ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل ، در 28 هزارگزی شمال خاوری سکوهیه نزدیک مرز افغانستان . جل
naivestدیکشنری انگلیسی به فارسیnaivest، ساده، ساده و بی تکلف، ساده لوح، خام، ساده دل، بی تجربه، بی ریا، ساده طبع
اﷲ دوشهرستان نولغتنامه دهخدااﷲ دوشهرستان نو. [ اَل ْ لاه ش َ رِ ن ِ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل ، در 28 هزارگزی شمال خاوری سکوهیه نزدیک مرز افغانستان . جل
لمبورگلغتنامه دهخدالمبورگ . [ ل َ ] (اِخ ) (دوشه دو...) ایالت قدیمی از هلند که امروزه میان بلژیک و هلند تقسیم شده است . قسمت متعلق به بلژیک دارای 360هزارو قسمت متعلق به هلند دارای
مناذرلغتنامه دهخدامناذر. [ م َ ذِ ] (اِخ ) دوشهر است در نواحی اهواز مناذر کبری ، مناذر صغری . (منتهی الارب ). نام دو شهر در اهواز. (ناظم الاطباء). نام دو شهر بوده در اهواز یکی را
مکرصلغتنامه دهخدامکرص . [ م ِ رَ ] (ع اِ) شیر دوشه ٔ چرمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گویند مشکی که در آن شیر دوشند. (از اقرب الموارد). || آوندی است . (منتهی ال