دوسیلغتنامه دهخدادوسی . [ دُ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) دوبار سی . دو ضرب در سی . دو تا سی . شست . شصت . (یادداشت مؤلف ) : کسی را که سالش به دوسی رسیدامید از جهانش بباید
دوسیدگیلغتنامه دهخدادوسیدگی . [ سی دَ / دِ ] (حامص ) چسبیدگی و پیوستگی و اتصال . (ناظم الاطباء). چفسیدگی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوسیدن شود.
دوسیدگیلغتنامه دهخدادوسیدگی . [ سی دَ / دِ ] (حامص ) چسبیدگی و پیوستگی و اتصال . (ناظم الاطباء). چفسیدگی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوسیدن شود.
دوسیدنلغتنامه دهخدادوسیدن . [ سی دَ ] (مص ) چسبیدن . (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ). دبق . لصق . لزق . چسبیدن چیزی به چیزی . (فرهنگ جهانگیری ) (یادداشت مؤلف ). چس
دوسیدنیلغتنامه دهخدادوسیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) ملصق شدنی . چسبیدنی . قابل چسبیدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوسیدن شود.
دوسیدهلغتنامه دهخدادوسیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) چفسیده . (یادداشت مؤلف ). چسبیده . (برهان ). ملتصق . ملتزق . || ملصق برای مکیدن . || وابسته [ به دیگری ]. || خود را چسبانیده . (بر
دوسیرانلغتنامه دهخدادوسیران . [ دُ] (اِخ ) دهی است از دهستان نودان بخش کوهمر. واقع در 10 هزارگزی شمال نودان . 1219 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران