دوسوییbijectionواژههای مصوب فرهنگستانتابعی یکبهیک و پوشا بین دو مجموعه متـ . تابع دوسویی bijective function تناظر یکبهیک one-to-one correspondence
دوروییفرهنگ مترادف و متضادتزویر، ریا، سالوس، ظاهرنمایی، مزوری، منافقت، ناسازگاری، نفاق ≠ صداقت، یکرنگی
نگاشت دوسوجداسازbiseparating mapواژههای مصوب فرهنگستانیک نگاشت دوسویی و جداساز که وارون آن نیز جداساز است
یکریختی یکنواختuniform isomorphismواژههای مصوب فرهنگستانیک نگاشت دوسویی بین دو فضای یکنواخت که خود و وارونش یکنواختپیوسته باشند
دوجانبهلغتنامه دهخدادوجانبه . [ دُ ن ِ ب َ / ب ِ ] (ص نسبی ) ذوجنبتین . (یادداشت مؤلف ). || ذات البین . دوسویی . دوطرفی : دوستی دوجانبه . احترام دوجانبه . قرارداد دوجانبه . محبت د