ابدیارواژهنامه آزاد1- یار ابدی، دوست دایمی، محبوب بی نهایت، معشوق ابدی دوستی بی انتها، همدم همیشگی، دلداده ابدی، معاشر همیشگی، پشتیبان دایمی، همنشین دایمی، دستگیردایمی، 2- دوستی ج
ولیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. پدر و مادر یا کفیل شخص.۲. (فقه، حقوق) آنکه اختیار کسی در دست اوست.۳. آنکه پس از پیامبر بالاترین مقام را دارد.۴. [قدیمی] دوست.۵. (تصوف) بندۀ مقرب درگاه خدا.
خوانفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. سفره یا طبقی برای گذاشتن غذا روی آن.۲. [قدیمی، مجاز] غذا.۳. [قدیمی، مجاز] ضیافت؛ مهمانی. خوان یغما: [قدیمی] سفرهای که برای همگان میگستردند و همه بر آن می
دارفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. خانه؛ سرا.۲. [مجاز] دنیا. دار عقبی: [قدیمی، مجاز] خانۀ آخرت؛ جهان دیگر. دار غرور: [قدیمی، مجاز]۱. سرای خودخواهی و خودبینی.۲. دنیا: ◻︎ دور باد از خجسته مجلس ت