دوز و کلکدیکشنری فارسی به انگلیسیdeceit, deception, devilment, dirty tricks, dishonesties, gimmickry, humbug, scheme, sham
دوز و کلکلغتنامه دهخدادوز و کلک . [ زُ ک َ ل َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) توطئه . حیله . نیرنگ . اسباب چینی . توطئه چینی . حقه بازی : با هزار دوز و کلک خانه را از دست من خارج کرد. (یا
حقهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بامبول، دوزوکلک، کلک ۲. حیله، خدعه، ریب، فریب، گول، مکر، نیرنگ ۳. شعبده، تردستی، زرنگی، شگرد، فند ۴. تزویر، ریا ۵. شیلهپیله ۶. ظرف کوچک، قوطی کوچک ۷. ظرف سفا
دوزفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی بازی دونفره که هر بازیکن با سه یا دوازده مهره بازی میکند. دوزوکلک: [عامیانه، مجاز] خدعه و نیرنگ.