درا و دوزالغتنامه دهخدادرا و دوزا. [ دَرْ را / دِرْ را وُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) راتق و فاتق . که بدرد و بدوزد. بدر و بدوز. درنده و دوزنده . کسی که در جنگ و آشتی دستی داشته باشد. در
دران و دوزانلغتنامه دهخدادران و دوزان . [ دَرْ را ن ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) درادوزا. راتق و فاتق . رجوع به درادوزا و درانه و دوزانه شود.
برغوواژهنامه آزادداستان سرای عاشقان را گویند/عاشیقی که با ساز دوتار و یا دیوان داستان سرایی میکند و داستان ها و افسانه های آمیانه ای چون کوراوغلو را روایت میکند.
حملونقل عرضیcross haulingواژههای مصوب فرهنگستانبار کردن گِردهبینهها به کامیون ازطریق غلتاندن آنها از یک شیبراهۀ بارگیری بهوسیلۀ بافهها یا زنجیرهایی که یک سر آنها به کامیون و سر دیگر به دور تنۀ گِردهبین
سینهگاهforecastleواژههای مصوب فرهنگستانقسمت زبرین و پیشین کشتی، معمولاً برای نگهداری طناب و رنگ و دوّار و تجهیزات ملوانی متـ . سینه 3
دوتو کردنلغتنامه دهخدادوتو کردن . [ دُ ک َ دَ] (مص مرکب ) خماندن . تا کردن . دولا کردن . (یادداشت مؤلف ) : و زانو دوتو تواند کرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و بندگاه بن ران دوتو تواند ک