دور و برلغتنامه دهخدادور و بر. [ دَ / دُو رُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) دوروور. حوالی . اطراف . پیرامون . پیرامن . حول . گرد. گرداگرد. دورتادور. گردبرگرد. (یادداشت مؤلف ).- دوروب
دار و بردلغتنامه دهخدادار و برد. [ رُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) گیرو دار و کَرّ و فَرّ و تبختر. (برهان ) : بپوشید رستم سلیح نبردبه آوردگه رفت با دار و برد. فردوسی .اگر شاه با شاه
aroundدیکشنری انگلیسی به فارسیدور و بر، دور، پیرامون، گرداگرد، در حوالی، سوی دیگر، در هر سو، در اطراف، در نزدیکی