دورۀ مبناbase periodواژههای مصوب فرهنگستانزمانی از روز که در آن نیازمندیها و برنامههای حملونقل تحت تأثیر دورۀ اوج تقاضای سفر قرار نمیگیرد
دورۀ تحصیلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط حصیلی، ترم، درس، کلاس، مشق رشتۀ تحصیلی، رشتۀ اصلی، درسهای تخصصی، مهاد، کهاد، ماده، مواد امتحانی برنامۀدرسی، سیلابس مراحل تحصیلی: آمادگی، ابتد
دورۀ افسردگی عمدهmajor depressive episodeواژههای مصوب فرهنگستاندورهای از اختلال خُلقی که حداقل به مدت دو هفته ادامه دارد و دستکم دارای چهار علامت از علائمی چون کاهش یا افزایش اشتها، بیخوابی، پرخوابی، خستگی و کندی روانیـ
دورۀ اقتصادمبناfinancial rotation, economic rotationواژههای مصوب فرهنگستاندورهای که در آن تعیینکنندۀ زمان برداشت یک عامل اقتصادی است که لزوماً ارتباطی با معیارهای فیزیکی رویشگاه ندارد
ناوگان مبناbase period fleetواژههای مصوب فرهنگستانواحدهای حملونقلی که برای اجرای برنامۀ دورۀ مبنا مورد نیاز هستند
تاریخگذاری کاتیونیcation-ratio datingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش تاریخگذاری کندهکاریهای صخرهای که بیشتر برای مواد فرهنگی دورۀ پارینهسنگی بر مبنای گستردگی زنگار روی آنها انجام میشود
شورلغتنامه دهخداشور. (اِ) (دستگاه ...) (اصطلاح موسیقی ) این دستگاه ریشه ٔ بسیار قدیم دارد و مبنای بیشتر موسیقی های محلی و موسیقی معمول در ایلات بشمار میرود واینک به ذکر نغمه ها
المپیادلغتنامه دهخداالمپیاد. [ اُ ل َ ] (فرانسوی ، اِ) مبنای سال شماری یونانیان بود. اینان هر چهار سال یک بار در شهر المپی واقع در پلوپونز گرد می آمدند و مسابقه هایی در همه گونه ور
محورفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. راهی که دو مکان را به هم وصل کند؛ راه ارتباطی: محور تهران ـ قم.۲. [مجاز] چیزی که امور بر مبنای آن جریان یابد؛ اساس؛ مبنا.۳. میلهای به شکل استوانه که جسمی به