دورافزار سکانtelemotorواژههای مصوب فرهنگستانوسیلۀ هیدرولیکی یا الکترونیکی یا مکانیکی که دستورهای سکان را از پل فرماندهی به سکانافزار منتقل میکند متـ . دورافزار
درافزارلغتنامه دهخدادرافزار. [ دَ اَ ] (اِ مرکب ) آنچه در را باید، از لولا و چکش و چفت و رزه و گل میخ و غیره . (یادداشت مرحوم دهخدا). آلات و ادوات در : پس دری کردم از سنگ و درافزار
دورافشارهلغتنامه دهخدادورافشاره . [ اِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) دورافشارنده .که به فاصله بسیار پراند (صفتی ایر را در انزال ):زین سرابونی یک اندامی درشتی پردلی مغکلاهی مغرویی دیرآب و دوراف
درافزا 1add-inواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نرمافزار کاربردی یا برنامهای دیگر که بتوان آن را به برنامه پایه افزود
حالت پیروfollow-up mode, follow-upواژههای مصوب فرهنگستانحالتی از سامانۀ سکان که در آن سامانه دستورهای دورافزار سکان را اجرا میکند و اگر سکان به وسط یا هر وضعیت دیگری برگردد، تیغۀ سکان فوراً از فرمان دادهشده پیروی م
حالت ناپیروnon-follow up mode, non-follow upواژههای مصوب فرهنگستانحالتی از سامانۀ سکان که در آن با چرخاندن دسته یا فرمان سکان میتوان جهت حرکت را تغییر داد، اما برای تغییر جهت مجدد با وجود برگشت فرمان، سامانه منتظر دستورهای دو
درافزارلغتنامه دهخدادرافزار. [ دَ اَ ] (اِ مرکب ) آنچه در را باید، از لولا و چکش و چفت و رزه و گل میخ و غیره . (یادداشت مرحوم دهخدا). آلات و ادوات در : پس دری کردم از سنگ و درافزار