دودمانلغتنامه دهخدادودمان . (اِخ ) نام موضعی است نزدیک شیراز. (ناظم الاطباء) (برهان ). یک فرسخ بیشتر میانه ٔ جنوب و مشرق شیراز است و مظفربن یاقوت در سال سیصد هجری قمری از جانب المقتدر باﷲ عباسی فرمانروای لشکر فارس بود و قریه ٔ دودمان رااحداث فرمود. (فارسنامه ٔ ناصری ). و دودمان و دیه کور از جمل
دودمانلغتنامه دهخدادودمان . (اِ مرکب ) دوده . سلسله . سلاله . نسل . (یادداشت مؤلف ). طایفه . (ناظم الاطباء). آل . (دهار) (ناظم الاطباء). صی . اسرة. (دهار). خانواده . (از برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (لغت محلی شوشتر) (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا). بطن . (دهار). فصیله . (ترجمان القرآن ). عت
دودمانlineageواژههای مصوب فرهنگستان1. گروهی از افراد با تباری یکسویه، خواه مادرسویی و خواه پدرسویی 2. گروهی از افراد با تباری از نیایی مشترک
بی دودمانلغتنامه دهخدابی دودمان . (ص مرکب ) (از: بی + دودمان ) که دودمان ندارد. بی تبار.نانجیب . که خانواده دار نیست . رجوع به دودمان شود.
دودمانلغتنامه دهخدادودمان . (اِخ ) نام موضعی است نزدیک شیراز. (ناظم الاطباء) (برهان ). یک فرسخ بیشتر میانه ٔ جنوب و مشرق شیراز است و مظفربن یاقوت در سال سیصد هجری قمری از جانب المقتدر باﷲ عباسی فرمانروای لشکر فارس بود و قریه ٔ دودمان رااحداث فرمود. (فارسنامه ٔ ناصری ). و دودمان و دیه کور از جمل
دودمانلغتنامه دهخدادودمان . (اِ مرکب ) دوده . سلسله . سلاله . نسل . (یادداشت مؤلف ). طایفه . (ناظم الاطباء). آل . (دهار) (ناظم الاطباء). صی . اسرة. (دهار). خانواده . (از برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (لغت محلی شوشتر) (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا). بطن . (دهار). فصیله . (ترجمان القرآن ). عت
دودمانlineageواژههای مصوب فرهنگستان1. گروهی از افراد با تباری یکسویه، خواه مادرسویی و خواه پدرسویی 2. گروهی از افراد با تباری از نیایی مشترک
بی دودمانلغتنامه دهخدابی دودمان . (ص مرکب ) (از: بی + دودمان ) که دودمان ندارد. بی تبار.نانجیب . که خانواده دار نیست . رجوع به دودمان شود.
دودمانلغتنامه دهخدادودمان . (اِخ ) نام موضعی است نزدیک شیراز. (ناظم الاطباء) (برهان ). یک فرسخ بیشتر میانه ٔ جنوب و مشرق شیراز است و مظفربن یاقوت در سال سیصد هجری قمری از جانب المقتدر باﷲ عباسی فرمانروای لشکر فارس بود و قریه ٔ دودمان رااحداث فرمود. (فارسنامه ٔ ناصری ). و دودمان و دیه کور از جمل
دودمانلغتنامه دهخدادودمان . (اِ مرکب ) دوده . سلسله . سلاله . نسل . (یادداشت مؤلف ). طایفه . (ناظم الاطباء). آل . (دهار) (ناظم الاطباء). صی . اسرة. (دهار). خانواده . (از برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (لغت محلی شوشتر) (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا). بطن . (دهار). فصیله . (ترجمان القرآن ). عت