دوحةلغتنامه دهخدادوحة. [ دَح َ ] (ع اِ) دوحه (در تداول فارسی ). ج ، دَوح و دَوحات . (ناظم الاطباء). درخت بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از غیاث ). درختی کلان با شاخ بسیار از
اشکوفهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= شکوفه: ◻︎ باش تا دوحهٴ اقبال تو اشکوفه کند / کز شمیمش همه آفاق معطر گردد (ابوعلیچاچی: شاعران بیدیوان: ۲۶۶).