دوتولغتنامه دهخدادوتو. [ دُ ] (اِخ ) دهی است از بخش نجف آباد شهرستان اصفهان . واقع در 57 هزارگزی جاده ٔ نجف آباد دارای 232 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن فرعی و مالرو است . (ا
دوتولغتنامه دهخدادوتو. [ دُ ] (ص مرکب ) دوته . مضاعف . (ناظم الاطباء). دوتا. دوتاه . ضعف . (یادداشت مؤلف ). || دوبالا و خمیده و منحنی و دوتا. (از آنندراج ). دوتاه . دوته . خم .
دوتو کردنلغتنامه دهخدادوتو کردن . [ دُ ک َ دَ] (مص مرکب ) خماندن . تا کردن . دولا کردن . (یادداشت مؤلف ) : و زانو دوتو تواند کرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و بندگاه بن ران دوتو تواند ک
دوتوییلغتنامه دهخدادوتویی . [ دُ ] (حامص مرکب ) صفت و حالت دوتو. دوتو بودن . دولایی و دوتایی . انحنا و خمیدگی .لایی منضم به لای دیگر. (یادداشت مؤلف ) : بدنها همه در دوتویی زره زن
علی آباد دوتولغتنامه دهخداعلی آباد دوتو. [ ع َ دِ دُ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کازرون واقع در12 هزارگزی جنوب کازرون و در دامنه ٔ کوه قبله . دارای 24 تن سکن
دوتو کردنلغتنامه دهخدادوتو کردن . [ دُ ک َ دَ] (مص مرکب ) خماندن . تا کردن . دولا کردن . (یادداشت مؤلف ) : و زانو دوتو تواند کرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و بندگاه بن ران دوتو تواند ک
دوتوییلغتنامه دهخدادوتویی . [ دُ ] (حامص مرکب ) صفت و حالت دوتو. دوتو بودن . دولایی و دوتایی . انحنا و خمیدگی .لایی منضم به لای دیگر. (یادداشت مؤلف ) : بدنها همه در دوتویی زره زن