دواریلغتنامه دهخدادواری . [ دَ ] (اِ) زری بوده است رایج از طلا که هر یک از آن به پنج شیانی خرج می شده و شیانی زری بوده از طلای ده هفت به وزن یک درهم . (برهان ) (از آنندراج ) (از
دواریلغتنامه دهخدادواری . [ دَوْ وا ] (ص نسبی ) دایره ای . شکل دواری وا شکل دایره ای . (ناظم الاطباء).
دواریلغتنامه دهخدادواری . [ دَوْ وا ] (ع ص ، اِ) روزگار دورکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء).
دواریفرهنگ انتشارات معین(دَ) (اِ.) مسکوک طلای رایج در قدیم که هر یک از آن معادل پنج «شیانی » بود (شیانی زری بود از طلای ده هفت به وزن یک درهم ).
دوّار بارگیریloading winchواژههای مصوب فرهنگستاندوّاری که بر روی کامیون حملونقل نصب میشود و برای بار زدن گِردهبینه به کامیون از آن استفاده میشود
دوّار پالکشیwarping winch, mooring winchواژههای مصوب فرهنگستاندوّاری که در هنگام پالکشی و کشیدن و محکم کردن طنابها از آن استفاده میکنند
دوّار عمودی پالکشیwarping capstan, gypsy capstan, gypsyواژههای مصوب فرهنگستاندوّاری عمودی که در هنگام پالکشی و کشیدن و محکم کردن طنابها از آن استفاده میکنند
سیمانلغتنامه دهخداسیمان . (فرانسوی ، اِ) سمنت . سیمان مصنوعی مخلوطی است از 40% خاک رس و 60% سنگ آهک ، که آنرادر کوره های دواری می پزند. ظرفهای پخت سیمان استوانه های دواری هستند ب