دهکللغتنامه دهخدادهکل . [ دَ ک َ ] (ع اِ) سختی و بلا. || سختی از سختیهای روزگار.ج ، دهاکل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
روغنلغتنامه دهخداروغن . [ رَ / رُو غ َ ] (اِ) هر ماده ٔ دسم و چربی که در حرارت متعارفی میعان داشته باشد خواه حیوانی بود مانند روغن گوسپند و گاو وجز آن و یا نباتی مانند روغن بادا
لکلغتنامه دهخدالک . [ ل ُ / ل َ / ل َک ک ] (اِ) صمغ حشیشة یلزق به السکین ، حارّ یابس فی الاولی . (بحر الجواهر). صمغ گیاهی است که به مرو شباهتی دارد و سرخ میباشد. (برهان ). آن
گاوبسلغتنامه دهخداگاوبس . [ ب َ ] (اِخ ) (کوه ...)میانه ٔ قریه ٔ کل (کال ) ناحیه ٔ بیخه فال لارستان و قریه ٔ عماده ده ناحیه ٔ مضافات شهر لار. این کوه از بسیاری مار ضرب المثل است
بام پیرشکستانلغتنامه دهخدابام پیرشکستان . [ ش ِ ک َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ماهورو میلاتی بخش خشت شهرستان کازرون که در 38 هزارگزی شمال کنار تخته و باختر برج کل قلی شکستان واقع اس
قاریلغتنامه دهخداقاری . (ع ص ) (از ریشه ٔ قری ) ده نشین . باشنده ٔ ده . فرودآینده در ده .(منتهی الارب ). روستائی . ضد بادی . (ناظم الاطباء): جأنی کل قار و باد. (منتهی الارب ) (