ده دوست محمد لشکرانلغتنامه دهخداده دوست محمد لشکران . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ل َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در شش هزارگزی باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 100 تن .
ده دوست محمدلغتنامه دهخداده دوست محمد. [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش میان کنگی شهرستان زابل در 23هزارگزی شمال خاوری زابل نزدیک مرز افغانستان . طول 61 درجه و 47 دقیقه و
ده دوست محمدشاه گللغتنامه دهخداده دوست محمدشاه گل . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 7هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. سکنه 200 تن . آب آن
ده دوست محمدشاهلغتنامه دهخداده دوست محمدشاه . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 7هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از
چنگیزلغتنامه دهخداچنگیز. [ چ َ ] (اِخ ) چنگیزخان که نام اصلیش بزبان مغولی تموچین است در حدود سال 549 هَ . ق . در مغولستان تولد یافت . پدرش یسوکای بهادر رئیس و خان قبیله ٔ قیات از
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاه افغان درّانی ابدالی (از 1160 تا 1187 هَ . ق .). ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ آرد: احمدخان ولد زمان خان ابدالی سدوزه ای قبل از ا
ازلغتنامه دهخدااز. [ اَ ] (حرف اضافه ) زِ (مخفف آن ). مِن . (منتهی الارب ). عن : اگر از من تو بد نداری بازنکنی بی نیاز روز نیازنه مرا جای زیر سایه ٔ تونه ز آتش دهی بحشر جواززس
ذوالیمینینلغتنامه دهخداذوالیمینین . [ ذُل ْ ی َ ن َ ] (اِخ ) لقبی است که مأمون بطاهر داد، از آن روی که در جنگ با علی بن عیسی شمشیر به هر دو دست بگرفت و بزد بر سر و خودش و سر بدونیم ک
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) صفوی (اول ) (جلوس 907 هَ . ق . - وفات 930). شاه اسماعیل بن شیخ حیدربن شیخ جنیدبن شیخ ابراهیم بن خواجه علی بن شیخ صدرالدین موسی بن شیخ صف