ده دولغتنامه دهخداده دو. [ دَه ْ دُ ] (اِ مرکب ) دو قسمت از ده قسمت چیزی . دو عشر. نفعی است معین که سوداگران با هم دارند. (لغت محلی شوشتر).
ده دوانلغتنامه دهخداده دوان . [ دِه ْ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیشخور بخش رزن شهرستان همدان . واقع در 44هزارگزی جنوب خاوری رزن . سکنه ٔ آن 188 تن . آب آن از رودخانه تأمین می
ده دوست محمد لشکرانلغتنامه دهخداده دوست محمد لشکران . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ل َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در شش هزارگزی باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 100 تن .
ده دوست محمدلغتنامه دهخداده دوست محمد. [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش میان کنگی شهرستان زابل در 23هزارگزی شمال خاوری زابل نزدیک مرز افغانستان . طول 61 درجه و 47 دقیقه و
ده دوست محمدشاه گللغتنامه دهخداده دوست محمدشاه گل . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 7هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. سکنه 200 تن . آب آن
ده دوانلغتنامه دهخداده دوان . [ دِه ْ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیشخور بخش رزن شهرستان همدان . واقع در 44هزارگزی جنوب خاوری رزن . سکنه ٔ آن 188 تن . آب آن از رودخانه تأمین می
ده دوست محمد لشکرانلغتنامه دهخداده دوست محمد لشکران . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ل َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در شش هزارگزی باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 100 تن .
ده دوست محمدلغتنامه دهخداده دوست محمد. [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش میان کنگی شهرستان زابل در 23هزارگزی شمال خاوری زابل نزدیک مرز افغانستان . طول 61 درجه و 47 دقیقه و
ده دوست محمدشاه گللغتنامه دهخداده دوست محمدشاه گل . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 7هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. سکنه 200 تن . آب آن