ده تولغتنامه دهخداده تو. [ دَه ْ ] (ص مرکب ) ده لا. ده تا. دارای ده تو. ده لایه : بر من که دلم چو شمع یکتاست پیراهن غم چو شمع ده توست .سعدی .
ده توتلغتنامه دهخداده توت . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانمیرزا بخش لردگان شهرستان شهر کرد. واقع در 38هزارگزی خاورلردگان . دارای 151 تن سکنه است . آب آن از قنات و چشمه تأ
ده توشماللغتنامه دهخداده توشمال . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کمازان شهرستان ملایر. واقع در 36هزارگزی جنوب ملایر. سکنه 357 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ده توشماللغتنامه دهخداده توشمال . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرچمبو بخش داران شهرستان فریدن . واقع در 42هزارگزی شمال باختری داران . دارای 300 تن سکنه است . آب آن از قنات و چش
توبه دهلغتنامه دهخداتوبه ده . [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ دِه ْ ] (نف مرکب ) توبه دهنده . آنکه گناهکار را از تکرار گناه بازدارد : الفت ده هجران و وصال است صبوری مخموری می توبه ده و توبه
ده توتلغتنامه دهخداده توت . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانمیرزا بخش لردگان شهرستان شهر کرد. واقع در 38هزارگزی خاورلردگان . دارای 151 تن سکنه است . آب آن از قنات و چشمه تأ
ده توشماللغتنامه دهخداده توشمال . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کمازان شهرستان ملایر. واقع در 36هزارگزی جنوب ملایر. سکنه 357 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ده توشماللغتنامه دهخداده توشمال . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرچمبو بخش داران شهرستان فریدن . واقع در 42هزارگزی شمال باختری داران . دارای 300 تن سکنه است . آب آن از قنات و چش
تونللغتنامه دهخداتونل . [ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) نفق . راههای کنده در کوه برای عبور ترن . از تهران تا شاهی صد و ده تونل هست . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). راهی که در زیرزمین سازند