دهقانلغتنامه دهخدادهقان . [ دِ / دُ ] (معرب ، ص ، اِ) معرب دهگان . مهتر کشاورزان . ج ، دهاقنه و دهاقین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || قادر و توانای بر تصرف کارها با سبکی و چ
دهقانفرهنگ مترادف و متضاد۱. برزگر، حارث، دهگان، روستایی، زارع، زراعتپیشه، فلاح، کشاورز، کشتکار، کشتگر، ناطور ۲. ایرانی ۳. مورخ ≠ ارباب، مالک
دهقانلغتنامه دهخدادهقان . [ دِ ] (معرب ، ص ، اِ) معرب و مأخوذ از دهگان فارسی (ده + گان ، پسوند نسبت ) منسوب به ده ، و آن در قدیم به ایرانی اصیل صاحب ملک و زمین اعم از ده نشین و
دهقان زاشتلغتنامه دهخدادهقان زاشت . [ دِ ] (اِ مرکب ) لقب یا نام مهتران ناحیه ای در ماوراءالنهر بوده . صاحب حدود العالم گوید: به حدود ماوراءالنهر ناحیتی است اندر کوهها و شکستگی ها و ا
دهقان نژادلغتنامه دهخدادهقان نژاد. [ دِ ن ِ ] (ص مرکب ) از تخمه و تبار دهقان . ایرانی خداوند آب و ملک . ایرانی نژاد. که نژادی اصیل و نجیب دارد. که از نژاد پاک آریایی است . (از یادداشت
دهقان نوردلغتنامه دهخدادهقان نورد. [ دِ ن َ وَ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) دهقان نوردیده . که دهقان آن را درهم پیچیده باشد. || کتاب تاریخ . (ناظم الاطباء). کنایه است از تاریخ و دفتر حساب