دهستانیلغتنامه دهخدادهستانی . [ دِ هَِ ] (اِخ ) رجوع به شمسی دهستانی در لباب الالباب چ نفیسی ص 495 و حمیدالدین تاج الشعراء در لباب الالباب چ نفیسی ص 475 شود.
دهستانیلغتنامه دهخدادهستانی . [ دِ هَِ] (ص نسبی ) منسوب به دهستان . || کسی که از اهل ده باشد. دهاتی . مقابل شهری . (ناظم الاطباء).
حسین دهستانیلغتنامه دهخداحسین دهستانی . [ ح ُ س َ ن ِ دِ هَِ ] (اِخ ) ابن اسعدبن حسین مویدی . صاحب کتاب «جامعالحکایات » فارسی در ذکر فرج بعد از شدت است که در دیباچه گوید: آن را برای سلط
حمیدالدین دهستانیلغتنامه دهخداحمیدالدین دهستانی . [ ح َ دُدْ دی ن ِ دِ هََ ] (اِخ ) تاج الشعراء که طبعی داشت چون آب و آتش و شعری چون بوستان جنان خوش . از بزرگی شنیدم که از او نقل کرده میگوید
شمالی دهستانیلغتنامه دهخداشمالی دهستانی . [ ش ِ ی ِ دِ هََ ] (اِخ ) از گویندگان قرن ششم هجری خراسان و معاصر ادیب صابر بوده و با وی مناظراتی داشته از جمله برای او قطعه ای گفته است که این
ابراهیم دهستانیلغتنامه دهخداابراهیم دهستانی . [ اِ م ِ دِ هَِ ] (اِخ ) از دانشمندان ایران در قرن چهارم هجری . در علم تصوف و هم در علوم ظاهری معروف بوده و ظاهراً در خراسان میزیسته است .
حسین دهستانیلغتنامه دهخداحسین دهستانی . [ ح ُ س َ ن ِ دِ هَِ ] (اِخ ) ابن اسعدبن حسین مویدی . صاحب کتاب «جامعالحکایات » فارسی در ذکر فرج بعد از شدت است که در دیباچه گوید: آن را برای سلط
حمیدالدین دهستانیلغتنامه دهخداحمیدالدین دهستانی . [ ح َ دُدْ دی ن ِ دِ هََ ] (اِخ ) تاج الشعراء که طبعی داشت چون آب و آتش و شعری چون بوستان جنان خوش . از بزرگی شنیدم که از او نقل کرده میگوید
شمالی دهستانیلغتنامه دهخداشمالی دهستانی . [ ش ِ ی ِ دِ هََ ] (اِخ ) از گویندگان قرن ششم هجری خراسان و معاصر ادیب صابر بوده و با وی مناظراتی داشته از جمله برای او قطعه ای گفته است که این