دهانهبندیmousing 2واژههای مصوب فرهنگستاننوعی همبندی که در آن با یک رشته سیم یا طناب نازک سر قلاب را به بدنۀ آن میبندند تا از درآمدن ناخواستۀ آویز از قلاب در حین کار یا جابهجایی جلوگیری شود
دحونةلغتنامه دهخدادحونة. [ دِ وَن ْن َ ] (ع ص ) رجل دحونة؛ مرد گربز بدباطن . (منتهی الارب ). دَحِن . (منتهی الارب ). خبیث . || فربه کوتاه بالای کلان شکم . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
دعانةلغتنامه دهخدادعانة. [ دَ ن َ ] (ع مص ) بی باکی . (منتهی الارب ). بی باک گردیدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ضحیانةلغتنامه دهخداضحیانة. [ ض َح ْ ن َ ] (ع ص ) تأنیث ضحیان . || قُلةٌ ضحیانة؛ سر کوه ظاهر برای آفتاب . (منتهی الارب ).
دهانهلغتنامه دهخدادهانه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) دهنه . هر چیز منسوب و مربوط به دهان . (یادداشت مؤلف ). هر چیز شبیه به دهان . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). || فرورفتگی تیر که به زه پیوندد. دهان سوفار : نشود
دهانةلغتنامه دهخدادهانة. [ دَ ن َ / ن ِ ] (ع مص ) کم شیر گردیدن ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
گُوِة انبارhatch wedgeواژههای مصوب فرهنگستانگوهای چوبی برای محکم کردن زهوار دهانهپوش و دهانهپوش بر روی دهانه