دندان فریزلغتنامه دهخدادندان فریز. [ دَ ف َ ] (اِ مرکب ) دندان آپریز. (آنندراج ). خلال دندان . (شرفنامه ٔ منیری ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجو
دندانگویش اصفهانی تکیه ای: dendun طاری: dandun طامه ای: dandun طرقی: dandun کشه ای: dandun نطنزی: dendon
دندان آپریزلغتنامه دهخدادندان آپریز. [ دَ ] (اِ مرکب )خلال . چوچو. (یادداشت مؤلف ). دندان اپریز. دندان اپریش . دندان پریز. دندان پریش . دندان افریز. دندان افریش . دندان فریز. دندان فر
ابوالیأسلغتنامه دهخداابوالیأس . [ اَ بُل ْ ی َءْس ْ ] (ع اِ مرکب ) خلال . (السامی فی الاسامی ) (دهار) (مهذب الاسماء). دندان کاو. دندان فریز. دندان افریش .
رفتنلغتنامه دهخدارفتن . [ رُ ت َ ] (مص ) جاروب کردن و روبیدن . (ناظم الاطباء). روفتن . روبیدن . ستردن . پاک کردن . (یادداشت مؤلف ). جاروب کردن و پاک کردن جایی یا چیزی . (فرهنگ
شلغتنامه دهخداش . (حرف ) حرف شانزدهم از الفبای فارسی و سیزدهم از حروف هجای عرب و بیست و یکم از حروف ابجد و در حساب ترتیبی نماینده ٔ عدد شانزده است و به حساب جُمَّل آن را به س
سبزلغتنامه دهخداسبز. [ س َ ] (ص ) پهلوی سپز «بندهش 140»، گیلکی «سبز» ، فریزندی و یرنی و نطنزی «سوز» ، سمنانی و سنگسری «سوز» ، سرخه ای «سوز» ، لاسگردی «سوز» ، شهمیرزادی «سبز» ،