دنبالگر متقدمearly follower, first followerواژههای مصوب فرهنگستاناولین بنگاهی که پس از پیشگام یا پیشگامها وارد بازار میشود
دنبالگرfollowerواژههای مصوب فرهنگستانکاربری که برای دیدن مطالب ارائهشدة کاربر دیگر مشترک حساب کاربری او میشود
دنبالگر سریعfast followerواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که بهسرعت از نوآوریهای رقبای خود تقلید میکند
دنبالگر متأخرlate followerواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که مدتی پس از پیشگام یا پیشگامها و دنبالگرهای متقدم وارد بازار میشود
فرارسی دنبالگرpath-following catch-upواژههای مصوب فرهنگستاندنبالگری دیرآیندها در مسیر پیشاهنگان فنّاوری
آخرهلغتنامه دهخداآخره . [ خ ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث آخر. نقیض متقدمه . || (اِ) پس پالان . پس کوهه ٔ پالان . آخرةالرحل . ج ، اواخر.- آخره ٔ عین ؛ دنباله ٔ چشم .
خلفلغتنامه دهخداخلف . [ خ ِ ] (ع ص ، اِ) مختلف . || لجوج . || علف که در تابستان روید. || آنچه نزدیک شکم باشد از اضلاع فرد. || سر پستان ماده شتر. || انتهای پستان ماده شتر. || دن
جعفرلغتنامه دهخداجعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن مکتفی باﷲ مکنی به ابوالفضل . خلیفه ٔ عباسی و از علما و بزرگان بود و به علوم ریاضی و نجوم میل مفرط داشت و دارای قوه ٔ تحقیق در مطالب
ابوزیدلغتنامه دهخداابوزید. [ اَ زَ ] (اِخ ) احمدبن سهل بلخی . یاقوت گوید: او در همه ٔ دانشهای نو و کهن فاضل ودر تصانیف خویش براه فلاسفه میرفت لکن به اهل ادب ماننده تر است . ابوحیا
امالهلغتنامه دهخدااماله . [ اِ ل َ ] (ع مص ) برگردانیدن . خم دادن . (منتهی الارب ). میل دادن و برگردانیدن . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به امالةشود. || تنقیه ک