دنبالگر سریعfast followerواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که بهسرعت از نوآوریهای رقبای خود تقلید میکند
دنبالگرfollowerواژههای مصوب فرهنگستانکاربری که برای دیدن مطالب ارائهشدة کاربر دیگر مشترک حساب کاربری او میشود
دنبالگر متأخرlate followerواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که مدتی پس از پیشگام یا پیشگامها و دنبالگرهای متقدم وارد بازار میشود
دنبالگر متقدمearly follower, first followerواژههای مصوب فرهنگستاناولین بنگاهی که پس از پیشگام یا پیشگامها وارد بازار میشود
فرارسی دنبالگرpath-following catch-upواژههای مصوب فرهنگستاندنبالگری دیرآیندها در مسیر پیشاهنگان فنّاوری
شلاق کشلغتنامه دهخداشلاق کش . [ ش َل ْ لا ک َ / ک ِ ] (ق مرکب ) سریع. (یادداشت مؤلف ). تند و تیز. چهارنعل . بیان حرکت سریع سوار که بر اسب تازیانه زنان تازد.- شلاق کش راندن ؛ شلاق
رسالغتنامه دهخدارسا. [ رَ ] (نف ) رسنده . (ناظم الاطباء). رسنده به چیزی . (آنندراج ). واصل . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). واصل شونده . که تواند رسید : اشکم رساست از ته دل میکند دع
غزاللغتنامه دهخداغزال . [ غ َ ] (ع اِ) آهوبره که در حرکت و رفتار آمده باشد. یا آهوبره ٔ نوزاده تا که نیک دونده گردد. ج ، غِزلَة، غِزلان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) . فارسیان آهو
گذرلغتنامه دهخداگذر. [ گ ُ ذَ ] (اِ) راه . گذار. عبره . راهی که بجهت عبور دریا معین باشد. (آنندراج ) (غیاث ). معبر. جاده . راه شاه . گذری فراخ که از آنجا به راههاو جایهای بسیار
چوبلغتنامه دهخداچوب . (اِ) ماده پوشیده از پوست ، تشکیل دهنده ٔ درخت اعم از ساقه و ریشه و شاخه ٔ آن . ماده ای سخت که ریشه وساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد. (از ناظم الاط