دنالغتنامه دهخدادنا. [ دِ ] (اِخ ) ریچارد هنری ، نویسنده ٔ امریکایی (1815 - 1882 م .). نویسنده ٔ کتاب دو سال برابر دگل . (از فرهنگ فارسی معین ).
دنالغتنامه دهخدادنا. [ دِ ] (اِخ ) کوهی است در فارس واقع در میان ناحیه ٔ تل خسروی کوه گیلویه و بلوک سرحد شش ناحیه . در این کوه در جنوب بروجردو فیال رگه هایی موجود است که جزو حو
دنالغتنامه دهخدادنا. [دَ ] (ع مص ) دناً. دنایة. ناکس و ضعیف و حقیر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ناکس شدن و خوار شدن . (المصادر زوزنی ).
دنعلغتنامه دهخدادنع. [ دَ ن َ ] (ع اِ) آنچه بیندازد شترکش از شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه بیفتد از اشتر که در آن منفعتی نبود.(مهذب الاسماء). || خواری . (
دنعلغتنامه دهخدادنع. [ دَ ن َ ] (ع مص ) خواهان طعام و گرسنه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آزمند و امیدوار طعام گشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فروتنی
دنعلغتنامه دهخدادنع. [ دَ ن ِ ] (ع ص ) ناکس بی خیر و بخیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آزمند. (ناظم الاطباء). || سفیه . گول . نابخرد. َفسل و کاهل بیخرد. (یادداشت
دنأتلغتنامه دهخدادنأت . [ دَ ءَ ] (از ع ، اِمص ) دناءة.پستی و فرومایگی و دونی و پست فطرتی و ناکسی و زبونی و کمینگی . (ناظم الاطباء) (از غیاث ). ناکسی و زبونی .(آنندراج ). بخل .
دنایةلغتنامه دهخدادنایة. [ دَ ی َ ] (ع مص ) ناکس گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). دنا. (ناظم الاطباء). || ضعیف گردیدن . || نزدیک گردیدن . || حقیر گردیدن . (م
دِنابسپارازDNA polymerase, DNA-dependent DNA polymerase, DNA nucleotidyl transferaseواژههای مصوب فرهنگستانزیمایهای که یکی از رشتههای مارپیچ دوگانۀ دِنا را الگوی ساخت دِنای تکرشتهای جدید قرار میدهد
دِناپیوندازDNA ligase, ligaseواژههای مصوب فرهنگستانزیمایهای که دو قطعۀ دِنا را با پیوند فسفودیاستری پیوند میدهد
دِنازDNase, deoxyribonuclease, DNAseواژههای مصوب فرهنگستانزیمایهای که پیوندهای نوکلئوتیدی دِنا را میشکند
دِنای اَبَرپیچیدهsupercoiled DNAواژههای مصوب فرهنگستانشکلی از ساختار دِنا که در آن مارپیچ دوگانه حول خود تابهای بیشتری برمیدارد متـ . اَبَرپیچ supercoil اَبَرمارپیچ superhelix