دمفرهنگ انتشارات معین(دَ) [ په . ] (اِ.) 1 - نفس ، هوایی که با نفس کشیدن به داخل ریه فرستاده می شود. 2 - لحظه ، هنگام . 3 - کنار و لبة چیزی . 4 - دهان . 5 - کنایه از: نخوت و تکبر.
باد مسیحلغتنامه دهخداباد مسیح . [ دِ م َ ] (اِخ ) بادمسیحا. کنایه از نفس عیسی علیه السلام است که مرده رازنده میکرد. (برهان ). کنایه از دم مسیح که اموات راحیات می بخشید. (غیاث ). کنا
باد مسیحالغتنامه دهخداباد مسیحا. [ دِ م َ ] (اِخ ) و باد مسیح . کنایه از نفس عیسی علیه السلام است که مرده را زنده میکرد. (برهان ). معجزه ٔ حضرت عیسی علیه السلام . (شرفنامه ٔ منیری ).
دملغتنامه دهخدادم . [ دَ ] (اِ) نفس . (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث ) (لغت محلی شوشتر، خطی ) (دهار) (منتهی الارب ). نفس و هوایی که به واسطه ٔ حرکات آلات تنفس در شش داخل می شود و از
باد عیسیلغتنامه دهخداباد عیسی . [ دِ سا ] (اِخ ) معجزه ٔ مسیح علیه السلام . (شرفنامه ٔ منیری ). دم عیسی یعنی قم باذن اﷲ گفتن عیسی علیه السلام . (غیاث ). کنایه از دم مسیح که بدان احی
مهدی رازیلغتنامه دهخدامهدی رازی . [ م َ ی ِ ] (اِخ ) سیدمهدی فرزند میرزا غیاث عرب نسابه ٔ طباطبائی . از شاعران قرن یازدهم است . در شیراز تحصیل کرد و سپس به اصفهان رفت . از اوست :دم م