دمیریلغتنامه دهخدادمیری . [ دَ ری ی ] (اِخ ) عبدالوهاب بن خلف ، معروف به خلف . از راویان بود و به سال 270 هَ . ق . در دمیرة درگذشت . (از لباب الانساب ).
دمیریلغتنامه دهخدادمیری . [ دَ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب است به دمیرة که دهی است در مصر. (از لباب الانساب ).
دمیریلغتنامه دهخدادمیری .[ دَ ری ی ] (اِخ ) کمال الدین ابوالبقاء محمدبن موسی بن عیسی شافعی . متولد 742 و متوفی به سال 808 هَ . ق .در دمیره ٔ مصر بدنیا آمد و پس از تحصیل به گفتن شعرو تدریس حدیث پرداخت . از آثار اوست : <span cla
دمریلغتنامه دهخدادمری . [ دَ م َ ] (حامص ) حالت دمر. وارونه خوابیدن . || وارونه کردن . (لغت محلی شوشتر).
دمیرچیلغتنامه دهخدادمیرچی . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتش بیگ بخش سراسکند شهرستان تبریز. جمعیت 111 تن . آب از چشمه و رود. راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
دمیرچیلغتنامه دهخدادمیرچی . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش مرکزی شهرستان مراغه . جمعیت آن 177 تن . آب آن از چشمه . راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
دمیرچیلغتنامه دهخدادمیرچی . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کله بوز بخش مرکزی شهرستان میانه . سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از چشمه . راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
دمیرچیلغتنامه دهخدادمیرچی . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل با 327 تن سکنه . از دو محل به نام دمیرچی بالا و پایین تشکیل شده است وسکنه ٔ دمیرچی پایین 283 تن باشد. آب آن از قنات . راه آن ماشین رو است
ابوالعباسلغتنامه دهخداابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) دمیری . محمدبن مرزبان . رجوع به محمد... شود.
سحنونلغتنامه دهخداسحنون . [ س َ / س ُ ] (ع اِ) نام پرنده ای است به مصر. رجوع به حیاة الحیوان دمیری و اقرب الموارد شود.
ژیاکارلغتنامه دهخداژیاکار. (اِخ ) نام خاورشناس عربی دان انگلیسی ، مترجم کتاب حیوةالحیوان دمیری به انگلیسی و طابع آن از 1906 تا 1908 م . در بمبئی .
ابوزکریلغتنامه دهخداابوزکری . [ اَ ؟ ](ع اِ مرکب ) قمری . (دمیری ) (المزهر). کبوتر صحرائی .وَرَشان . طوقدار. مرغ الهی . نازو. کناد. ابوطلحه .
تدمیریلغتنامه دهخداتدمیری . [ ت ُ ] (اِخ ) ابوالقاسم طیب بن هارون بن عبدالرحمن التدمیری الکتانی . بسال 328 هَ . ق . در اندلس درگذشت . (از معجم البلدان ).
تدمیریلغتنامه دهخداتدمیری . [ ت ُ ] (ص نسبی ) منسوبست به تدمیر که از بلاد اندلس می باشد. (انساب سمعانی ).