دلمه شدنلغتنامه دهخدادلمه شدن . [ دَ ل َ م َ / م ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بسته شدن مایعات . بستن شیر یا خون چون پنیری یا جگری و امثال آن . بستن ، چنانکه پنیرو نشاسته ٔ پخته و آب پخته ٔ
نهجلغتنامه دهخدانهج . [ ن َ هََ ] (ع اِ) تاسه و دمه . (منتهی الارب ). تاسه و دمه از ماندگی و ربو. ضیق النفس . (ناظم الاطباء). بهر. تتابع نفس . (از اقرب الموارد). دما. نهیج . تت
ذمةلغتنامه دهخداذمة. [ ذَ م َ ] (ع مص ) (شاید معرب از دمه ٔ فارسی ) سخت شدن گرما. سخت شدن گرما بر مرد.
دمهلغتنامه دهخدادمه . [ دَ م َه ْ] (ع مص ) سخت گرم شدن ریگ . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || سخت شدن گرما. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). س
دمهلغتنامه دهخدادمه . [ دَم ْه ْ ] (ع مص ) گرم کردن آفتاب چیزی را و یا سخت شدن آن چیز بر روی آفتاب . (ناظم الاطباء).
بخار شدنلغتنامه دهخدابخار شدن . [ ب ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تبدیل شدن آب یا هر مایع دیگری بر اثر حرارت و عوامل دیگر به گاز و دمه .